درک عام
Common Sense
از همان اولین سالهای ظهور هوش مصنوعی، متخصصان این حوزه بر این مهم واقف بودند که هر سیستم هوشمندی نیازمند دسترسی به دانش عرفی است. برای ما انسانها "دانش عرفی" تداعی کننده "قضاوت صحیح" است در حالی که "دانش عرفی" در حوزه زبانشناسی رایانشی اشاره به میلیونها حقیقت کوچک و واضح دارد که برای انسان موضوعاتی پیش پا افتاده به حساب میآیند. "سوزن تیز است."، "برای باز کردن در ابتدا باید دستگیره را چرخاند" و"اگر روز تولد کسی را فراموش کنید، از دستتان ناراحت خواهد شد". این جملات نمونههای این دانش هستند.
دانش عرفی، گستره وسیعی از دانش دنیای پیرامون را شامل میشود و جوانبی از دانش فضایی، فیزیکی، اجتماعی را پوشش میدهد. به ما میگوید که چه غذایی خوردنی است و چه حیوانی خطرناک است. چون فرض بر این است که همه از این "دانش عرفی" بهرهمندند، این نوع دانش معمولاً در ارتباطات اجتماعی محذوف است. برای داشتن درکی عمیق از اطلاعات متنی رایانهها نیازمند حجم گستردهای از این نوع دانش هستند که در حال حاضر فقط در اختیار انسان است.
جملات عمومی
بخش بزرگی از دانش عرفی ما در قالب جملات عمومی بیان میگردد. جملاتی مانند جملات زیر:
الف. فلزات جامدند.
ب. پستانداران بچه زا هستند.
به چنین جملاتی که قاعدهای عمومی برای مثال راجع به فلزات یا پستانداران بیان میکنند جملات عمومی گفته میشود. این نوع جملات همواره یکی از پیچیدهترین مسائل حوزه زبانشناسی صوری و یکی از موضوعات مطرح در زبانشناسی فلسفی بودهاند.
جملات عمومی بایستی از جملات سور عمومی تمایز داده شوند برای مثال جمله "اسبها چهار پا دارند" در شرایط عادی برای همه اسبها صادق است ولی ممکن است اسبهای یافت شوند که یک پایشان را از دست داده باشند ولی این اسبها همچنان جزء طبقه اسبها به حساب میآیند. در واقع جملات عمومی علی رغم وجود استثنائات، همواره صادقاند. همچنین بایستی بین این جملات و جملاتی که میشود از طریق استنتاج قاعده یا قانونی کلی از آنها استخراج کرد تمایز قائل شد. برای مثال، جمله "خورشید از شرق طلوع میکند." قاعدهای را بیان میکند در حالی که جمله "خورشید امروز از شرق طلوع کرد." نمونهای را بیان میکند که وقتی در کنار دیگر مثالهای اینچنینی قرار می گیرد، میشود قاعده ای ازآن استخراج کرد.
در مورد تفسیر صحیح این نوع جملات در زبانشناسی رایانشی و فلسفه زبان نظرات متفاوتی ارائه شده است. برای مثال: Cohen(2002) پیشنهاد میکند که جملات عمومی باید بهصورت احتمالاتی تفسیر گردند در حالی که Carlson این نوع جملات را در ارتباط با رخدادهای عادی یا دانش طبقهای میدانند. تفسیر صحیح جملات عمومی روش نمایش دانش را تحت تاثیر قرار میدهد.
بررسی جملات عمومی در زبان فارسی
مبحث تفسیر جملات عمومی مباحث بسیاری را در زبانشناسی و فلسفه بدنبال داشته است. مسئله قابل تامل در زمینه چنین جملاتی، استثناء پذیر بودن آنها بدون تغییر ارزش صدقشان است. برای مثال جمله عمومی: سگها پارس میکنند بعلت عدم توانایی بعضی از سگها در پارس کردن غلط محسوب نمیشود و برعکس، با فرض اینکه تعداد معینی نمونه ویژگی مشترک Pرا دارند به معنی این نیست که جملهای عمومی مبنی بر انتساب این ویژگی به آن نوع خاص وجود دارد: این مسئله وقتی این نمونهها نادر باشند عیانتر خواهد بود.
از لحاظ زبانشناختی جملات عمومی حداقل در انگلیس و فارسی و بیشتر زبانها (نه همه ی آنها) مشخصه صوری خاصی که آنها را ازجملات معمولی متمایز کند، ندارند.این نوع جملات از لحاظ روساخت نحوی، ساختواژی و آواشناختی هیچ تفاوتی با دیگر جملات زبان ندارند، با این حال این نوع جملات از لحاظ معنایی دارای چند ویژگی خاص هستند: جملات عمومی (۱)جملاتی هستند ایستا (۲)که از لحاظ واژگانی گزارهای غیر ایستا دارند (۳) و جملاتی هستند تعریفی( در مقابل مصداقی )و غیر یکنوا.
عدم وجود مشخصهای خاص برای چنین جملاتی کار استخراج آنها را مشکل میکند. با این حال در بافتهای خاصی برای مثال در پیکرههای متنی مربوط به دانشنامهها بعلت نوع دانشی که در این متون وجود دارد (دانشی کلی راجع به جهان پیرامون) با استفاده از الگوهایی خاصی که از توالی کلمات خاص مانند "همهی"،"هر"،"اغلب" و فعلهایی مانند "است، میشوند" تشکیل شده است میتوان این نوع جملات را مشخص و استخراج کرد.